ارواح و ارواح مسکو

ارواح و ارواح مسکو
ارواح و ارواح مسکو

تصویری: ارواح و ارواح مسکو

تصویری: ارواح و ارواح مسکو
تصویری: By The Spirits - Holy Mother @ ДОМ, Moscow 18.01.2020 2024, ممکن است
Anonim

مسکو شهری بسیار باستانی است که دارای تاریخی غنی است. قرن ها گذشت ، وقایع مختلف تاریخی در این شهر رخ داد. تعداد افسانه های شهری نیز افزایش یافت. امروز ما در مورد مسکو عرفانی صحبت خواهیم کرد.

ارواح و ارواح مسکو
ارواح و ارواح مسکو

هر شهر قدیمی لزوماً ارواح و ارواح ساکن هستند. لندن را می توان پایتخت واقعی جهان دیگر نامید. اگر به مردم محلی اعتقاد دارید ، پس جایی برای تف دادن وجود ندارد - شما قطعاً به یک شبح سقوط خواهید کرد.

با این حال ، برای دیدن شبح ، یک مسکویتی اصلا نیازی به رفتن به Foggy Albion ندارد. پایتخت ما به اندازه کافی نمایندگان داخلی خود را از جهان دیگر دارد ، آنها می توانند با همکاران لندنی خود رقابت کنند. در مورد برخی از آنها در این مقاله صحبت خواهیم کرد.

ارواح کرملین

شهر کرملین چقدر قدمت دارد. در طول قرن ها ، حوادث زیادی در پشت دیوارهای آجر قرمز اتفاق افتاده است ، تعداد زیادی از رهبران دولت تغییر کرده اند. اگر افسانه ها را باور دارید ، پس همه آنها پس از مرگ نمی خواستند خانه های خود را ترک کنند. بسیاری از مردم هنوز شب در جایی پشت دیوارهای کرملین سرگردان هستند.

مردم در کرملین با ارواح زیادی ملاقات کردند ، از ایوان مخوف و بوریس گودونوف گرفته تا لنین استالین و حتی فانی کاپلان. متأسفانه ، این اشباح به دلیل بسته بودن بیشتر قلمرو کرملین ، توسط تعداد محدودی از افراد دیده شده است. این دسته از ارواح را می توان نخبه در میان ارواح خواند. ما ارواح ساده تری را در نظر خواهیم گرفت.

Zhuzhu مدل در Kuznetsky Most

جوان فرانسوی Juju به عنوان مدل مد در یکی از مغازه های شیک در خیابان Kuznetsky Most کار می کرد. علاوه بر این ، او معشوقه سرمایه دار مشهور ساوا موروزوف بود که در سال 1905 ، در حالی که در نیس بود ، بدبختی خودکشی کرد. وقتی پسران روزنامه فروشی در بالای ریه های خود از این خبر فریاد زدند ، جوجو سوار کالسکه شد. با شنیدن گریه های آنها ، هنگام راه رفتن از کابین بیرون پرید و برای خرید روزنامه به یکی از پسران رسید. در آن لحظه ، او زیر چرخ های یک کابین افتاد. تلاش پزشکان به نتیجه ای نرسید و غروب ژوژو درگذشت. در همان روز ، پلیس در یکی از گوشه و کنارها ، پلیس پسر جوانی را پیدا کرد که روزنامه را به او خفه کرده بود. از آن زمان به بعد ، در مورد شبح یک زن فرانسوی که در شبهای گرم بهار و تابستان در امتداد خیابان کوزنتسکی موست قدم می گذارد صحبت شده است.

شاهدان ادعا می کنند که آنها دختری بلند قامت و سفیدپوش را دیده اند که به نظر می رسید در امتداد پیاده رو در حال سر خوردن است.

ملاقات با جوجو چیز خوبی ندارد. اگر دختری او را ببیند ، در معرض خطر از دست دادن زودهنگام محبوب خود است ، اگر یک روزنامه نگار یا فروشنده روزنامه ، مرگ حتمی در انتظار او است.

سالتیچیخا

در فاصله کمی از ایستگاه مترو کیتای-گورود ، در خیابان های فرعی ، یک صومعه قدیمی ایوانوفسکی وجود دارد. وی به این دلیل مشهور شد که داریا میخائیلوونا سالتیکووا ، ملقب به سالتیچیکا ، که به جرم قتل وحشیانه رعیت خود به حبس ابد محکوم شد ، سالها را در آن گذراند. او به مدت 4 سال مرتکب جرم شد و در این مدت بیش از 130 نفر را کشت.

در نزدیکی صومعه یک گذرگاه زیرزمینی وجود دارد که در آن رهگذران متأخر بیش از یک بار با چهره ای نیمه شفاف و ظریف در چیزی سیاه که شبیه خرقه است ، ملاقات می کنند. برخی از افراد ظاهر سالتیچیخا را در این مکان با این واقعیت توضیح می دهند که محفظه گاز گناهان آن در خارج از صومعه ، جایی در منطقه گذرگاه ساخته شده بعداً دفن شده است. با این حال ، طبق داده های تاریخی ، سالتیچیخا در انتهای دیگر مسکو ، در قلمرو صومعه دونسکوی به خاک سپرده شد. با این حال ، متأسفانه ، محل دقیق دفن مشخص نیست. مورخان و به سادگی دوستداران باستان مدام به دنبال او هستند ، اما تاکنون قبر او گم شده در نظر گرفته شده است.

شکل ظاهری شبح در منطقه صومعه ایوانوفسکی را شاید بتوان با این واقعیت توضیح داد که در خارج از دیوارهای آن بود که داریا سالتیکووا شدیدترین رنج ها را متحمل شد. او سالها را در گودالی گذراند و از بالا توسط یک رنده بسته شد.او در تمام این سالها فقط نان و آب می خورد.

آنها می گویند ، با ملاقات سالتیچیخا در یک گذرگاه زیرزمینی ، در آینده نزدیک انتظار تغییرات ناخوشایند در زندگی خود را ندارید.

بومر سیاه در Prechistenka ، گربه سیاه در Tverskaya ، پیر Kusovnikov در Myasnitskaya

با این حال ، همه ارواح برای شهروندانی که با آنها ملاقات می کنند مشکلی ایجاد نمی کنند. نمونه های کاملا بی ضرری نیز وجود دارد.

تقریباً هر ماه یکبار ، نزدیک به شب با سرعت ناگوار ، یک لیموزین سیاه در امتداد خطوط Prechistensky می تازد. سرعت آنقدر زیاد است که تعداد کمی موفق به دیدن آن شده اند. با این حال ، برخی ادعا می کنند که این یک ماشین BMW است. این افسانه به دهه 90 پرشور برمی گردد.

یک بار با استفاده از Prechistenka ، قاتلان شکار یکی از تاجران معتبر آن زمان را ترتیب دادند. راننده زخمی مرگبار ، در حال فرار از تیراندازی ، اتومبیل را به کوچه ای رانده و در آنجا ، در مقابل چشم رهگذران متعجب ، ماشین که با سرعت زیادی می تازد به راحتی در هوای ناپدید می شود. هیچ کس نمی داند چه اتفاقی در آن زمان افتاده است ، اما واقعیت همچنان باقی است و از آن زمان ، BMW عجول بارها دیده شده است.

البته همه ما رمان M. A. "استاد و مارگاریتا" بولگاکوف. اما تعداد کمی از مردم می دانند که گربه بهموت که در این کتاب شرح داده شده است ، دور از ادبیات داستانی نویسنده است. این شخصیت نمونه اولیه خود را دارد.

در منطقه خیابان Tverskaya ، نزدیکتر به ایستگاه مترو پوشکینسکایا ، عابران بیش از یک بار یک گربه سیاه بزرگ را دیدند ، که بدون توجه به کسی ، به آرامی دیوار یک خانه را ترک کرد و به همان آرامی در دیوار دیگری. آنها می گویند که شما می توانید این گربه را در تابستان به ندرت و بیشتر ببینید. آنها قاعدتا او را با شروع گرگ و میش غروب می بینند. ممکن است در یکی از پیاده روی های خود در امتداد Tverskaya ، به این گربه برخورد کرده و M. A. بولگاکوف

در خیابان Myasnitskaya (مترو Chistye Prudy) ، در خانه شماره 17 ، یکبار یک زوج متاهل مسن ، یک تاجر و همسر یک بازرگان ، کوسوفنیکوف زندگی می کردند. زن و شوهر سالخورده با حرص و طمع ساده و احتیاط جنون آمیز متمایز می شدند. آنها که برای کارشان از خانه خارج شده اند ، تمام پس اندازهای خود را در یک جعبه مخصوص گذاشته و با خود برده اند. یک بار افراد مسن ، کمی مریض شدند ، به دلیلی نامعلوم جعبه را داخل شومینه خاموش گذاشتند و پس از آن چرت زدند. بنده بی خبر آتش زد تا یخ نزند. خانم کوسوونیکوا با اطلاع از آنچه اتفاق افتاده بود ، بلافاصله بر اثر سکته مغزی درگذشت و پیرمرد برای مدت طولانی آستانه های بوروکراتیک را در سطوح مختلف شکست داد تا پس انداز خود را بازگرداند. در گرماگرم مبارزه ، او کاملاً فقیر شد و حتی مجبور شد خانه را بفروشد. اما مبارزه با دیوان سالاری در آن زمان به اندازه زمان ما بی فایده بود و در پایان او نیز بر اثر ضربه جان داد. از آن زمان ، بعد از هفت شب ، در نزدیکی خانه شماره 17 ، گاهی اوقات می توانید پیرمردی را که لباس ضعیفی دارد ، تکان می دهد که آرام آرام زار می زند: "خوب ، پول من کجاست؟"

ارواح مترو مسکو

می توان مقاله ای جداگانه در مورد ارواح مترو مسکو نوشت. عرفانی ترین ایستگاه مترو مسکو ایستگاه سوکول است. واقعیت این است که این بنا بسیار نزدیک به مکانی ساخته شده است که قبلاً گورستانی با مقبره های دسته جمعی سربازان و پرستاران جنگ جهانی اول وجود داشته است. این گورستان در منطقه خیابان های شنی واقع شده بود و هم اکنون در جای آن پارک کودکان قرار دارد. در مکانی که اکنون مادران و نوزادان با آرامش در حال قدم زدن هستند ، زمانی گورهای دسته جمعی وجود داشت و در طول جنگ ، اعدام های دسته جمعی کشیش ها توسط کمونیسم انجام شد.

کارگران مترو که در ایستگاه سوکول مشغول خدمت هستند به اتفاق آرا از چهره های مه آلود و عجیب و غریب صحبت می کنند که صبح زود حتی قبل از باز شدن درهای مترو برای مسافران در تونل ها دیده می شود.

شخصیت های مبهم به طور کلی رفتار مسالمت آمیز دارند. با این حال ، بسیاری از مسافران شکایت دارند که هنگام ایستگاه بسیار ناراحت هستند. اغلب اوقات ، غشها و حتی حملات قلبی در ایستگاه اتفاق می افتد. خودکشی و حوادث جنایی رخ می دهد. این که آیا آنها با ساکنان مه آلود تونل ها در ارتباط هستند یا نه ، مطمئناً مشخص نیست.اما کارگران مترو ایستگاه سوکول را خیلی دوست ندارند و مسافران هم آن را دوست ندارند.

ارواح معروف کمتر مترو مسکو "خط کش" و "ماشین سیاه" نیستند. محل زندگی آنها به طور قطعی مشخص نیست. آنها در قسمتهای مختلف مترو دیده می شدند. داستان های این دو شبح کاملاً سرگرم کننده است.

پیرمردی در دهه 70 بود که تمام عمر بزرگسالی خود را به عنوان ردیاب در مترو مسکو کار می کرد. او نمی خواست بازنشسته شود - او واقعاً شغل خود را دوست داشت. وقتی پیرمرد 75 ساله شد ، با این وجود او را با قلاب یا کلاهبردار از پا لگد کردند و در 82 سالگی درگذشت. با این حال ، حتی پس از مرگ او ، او نمی توانست کار مورد علاقه خود را ترک کند - او شب در تونل ها سرگردان است.

داستان ماشین سیاه پوست بسیار غم انگیز است. آنها می گویند که در همان دهه 70 ، آتش سوزی بسیار شدیدی در یکی از خطوط مترو در تونل رخ داد. قطار با مسافران آتش گرفت. راننده قطار را متوقف کرد و برای نجات مردم شتافت. در نتیجه ، همه مسافران نجات یافتند و راننده به شدت سوخته و 2 هفته بعد در بیمارستان درگذشت.

در این بین ، تحقیقات در مورد این حادثه کاملاً در جریان بود و سران وقت مترو ، برای سوار شدن بر روی کلاه ، تصمیم گرفتند تقصیر را به گردن راننده مرده بیندازند. همسر و فرزندان وی بدون غرامت پولی و سایر مزایا رها شدند. همین شرایط بود که بیش از همه روح آن مرحوم را خشمگین کرد. آنقدر خشمگین که او همچنان در جستجوی عدالت در تونل ها سرگردان است.

صحبت از ارواح مترو مسکو ، نمی توان از قطار ارواح در Circle Line نام برد.

البته اعتقاد به وجود این قطار سخت است. جدول زمانی قطارها در مترو مسکو تقریباً در هر ثانیه محاسبه می شود و ظاهر هر قطار خارج از چنین برنامه ای حداقل بدون توجه نخواهد ماند ، اما در واقع سردرگمی کامل در عملکرد دقیق مترو را به همراه خواهد داشت.

با این حال ، افسانه می گوید که هر ماه یک بار ، نزدیک به نیمه شب ، یک قطار غیر معمول به سکوهای ایستگاه های خط دایره ای می رسد. این قطار به وضوح از مدل قدیمی است. برخی موفق به ساخت یک ماشینکار رنگ پریده شدند. او لباس فرم کارگر مترو دهه 30-50 را پوشیده است. در کالسکه ها ، چند مسافر را دیدیم ، آنها همچنین با لباس غیر قابل درک خاکستری و قدیمی لباس پوشیده اند.

درهای این قطار هرگز باز نمی شوند. بعد از کمی ایستادن روی سکو ، وارد تونل می شود.

گفته می شود وقتی او در ایستگاه است ، بهتر است از درهای او دور بمانید. بعضی اوقات هنوز برای یک نفر باز می شوند. و کسی که سوار ماشین می شود دیگر بر نمی گردد.

این قطار از کجا آمده و مسافران آن چه کسانی هستند نیز مشخص نیست. به گفته برخی ، این روح افرادی است که تحت شرایط مختلف در مترو جان خود را از دست داده اند.

اشباح حومه مسکو: پیرزن های شرور و مهربان

ارواح و ارواح نه تنها به مرکز پایتخت منتقل شده اند. تعداد زیادی از آنها در حومه شهر وجود دارد. ما فقط در مورد معروف ترین آنها خواهیم گفت. ما از منطقه Ostankino مسکو شروع خواهیم کرد. در قلمرو آن یک مرکز تلویزیونی و برج تلویزیونی Ostankino و همچنین کاخ Sheremetyevsky با حوضچه های باستانی وجود دارد.

از زمان های بسیار قدیم ، اوستانكینو شهرت بدی داشته است. روزگاری یک قبرستان خودکشی در این منطقه وجود داشت. آنها بدون انجام مراسم تشییع جنازه و سایر آداب و رسوم کلیسا ، خودکشی ها را درست در باتلاق ها دفن کردند. در نتیجه ، این منطقه مملو از ارواح و ارواح است. بخصوص بسیاری از آنها در قلمرو مرکز تلویزیون یا بهتر بگوییم در ساختمان ASK3 واقع در روبروی ساختمان اصلی وجود دارد.

ساختمان ASK3 در سال 1980 برای نیازهای فنی مرکز تلویزیون ساخته شد. کارمندان شاغل در آن با یکدیگر در حال رقابت با یکدیگر در مورد ناله ها و خش خش های مداومی که در آن شنیده می شود صحبت می کنند و حتی بسیاری حتی چیزی شبیه به چهره های شبح دیده اند.

با این حال ، وحشتناک ترین روح اوستانکینو در این ساختمان زندگی نمی کند. هر از گاهی در محوطه برج تلویزیون می توانید پیرزنی پیر سیاه پوست و سیاه پوست را ببینید که به آرامی به سمت کاخ Sheremetyevo درحال سرگرمی است. ملاقات با این بانوی پیر بسیار افتضاح است. گفته می شود هرکس با او ملاقات کند در آینده ای نزدیک می میرد.

این اطلاعات بیش از یک بار تأیید شده است. در قرن شانزدهم ، یک پیرزن سیاهپوش مرگ بویار را پیش بینی کرد ، او تصمیم گرفت زمین های قبلی اوستانکینو را خالی کند. او پیرزن را عزل کرد اما بیهوده. پس از مدت کوتاهی ، اخطار وی محقق شد و بویار در سیاه چالهای مالیوتا-اسکوراتوف درگذشت.

بعدی که اخطار وی را دریافت کرد و توجهی به وی نکرد ، امپراطور پل اول بود. او که میهمان کنت شرمتیف بود ، تصمیم گرفت کمی در کنار نخلستان مجاور کاخ قدم بگذارد. در آنجا او قوز را ملاقات کرد و پس از یک مکالمه کوتاه ، او را از آنجا دور کرد. چگونه به پایان رسید مشخص است

پیرزن مرگ بازیگر رعیت کنت Sheremetyev Praskovya Zhemchugova را پیش بینی کرد. قرار بود این بازیگر در یک عصر در دو اجرا همزمان به صحنه برود. در اولی اوفلیا را بازی کرد ، در دومی - ژولیت. قوز سیاه پوش در یکی از خیابان های قصر با او روبرو شد.

وی گفت: "جایی که دو صحنه مرگ وجود دارد ، نمی توان از یک سوم زندگی جلوگیری کرد". اندکی گذشت و پیش بینی پیرزن به واقعیت پیوست: ژمچوگووا به سختی بیمار شد و در اوج زندگی خود درگذشت.

آخرین باری که قوز سیاه در سال 2000 در منطقه برج Ostankino مشاهده شد. "آه ، بوی دود می دهد!" او گلایه کرد. چند روز بعد ، آتش سوزی گسترده ای در برج تلویزیون رخ داد و مردم جان خود را از دست دادند.

از آنجایی که ما نمی خواهیم مقاله را با داستانی درباره چنین شبح وحشتناکی به پایان برسانیم ، یک قاشق کوچک عسل به پماد اضافه خواهیم کرد و در مورد آنتی پد کامل قوز سیاه - شبح مهربان مادربزرگ تغییر شکل می گوییم.

همه کسانی که او را دیده اند از او به عنوان فردی با گوشت و خون صحبت می کنند. این واقعیت که او هنوز هم یک شبح است تنها این واقعیت را نشان می دهد که او ، مانند جادوگر سیاه پوست در اوستانکینو ، بیش از صد سال بدون تغییر دیده شده است.

مادربزرگ Preobrazhenskaya را می توان در منطقه ایستگاه مترو میدان Preobrazhenskaya یا کنار بازار Preobrazhensky و گورستان دید. با این حال ، برخی از شاهدان ادعا می کنند که او را در منطقه ایزمایلووی شمالی ، واقع در فاصله بسیار دور از پریوبراژنکا ، ملاقات کرده اند. این ، به احتمال زیاد ، فقط داستان است ، گرچه نمی توان کلاً انکار کرد. چندین اتوبوس و واگن برقی از ایستگاه مترو Preobrazhenskaya Ploschad تا Severnoye Izmailovo حرکت می کنند. در صورت تمایل ، شبح می تواند با حمل و نقل عمومی به راحتی به آنجا برسد.:)

مادربزرگ تغییر شکل همیشه یکسان به نظر می رسد. او کوتاه قد است. او یک کت آبی ، مشخصاً از خیاطی های قدیمی ، پوشیده است و به طور کلی بسیار ضعیف به نظر می رسد. او یک کیف خرید معمولی در دست دارد. در زمان شوروی ، آنها سیب زمینی می پوشیدند. گاهی اوقات پیرزن با سبد خرید ، همان مدل قدیمی دیده می شد.

هرکسی که مادربزرگ تغییر شکل را ملاقات کند می تواند خود را فردی شاد بداند. در آینده بسیار نزدیک ، تغییرات چشمگیری در زندگی چنین شخصی اتفاق می افتد. مشکلات دشوار گویی به خودی خود حل می شوند ، مشکلاتی که قبلاً اجتناب ناپذیر به نظر می رسید از بین می روند. یک فرد تنها یک جفت روح پیدا می کند و خوشبختی پیدا می کند. کسانی که شدیداً به پول احتیاج دارند منبع درآمد بسیار خوبی پیدا می کنند.

آنها می گویند کسانی که مادربزرگ تغییر شکل را با یک سبد خرید ملاقات می کنند به خصوص خوش شانس خواهند بود. عزیزترین رویاهای چنین شخصی قطعاً محقق می شود.

با توجه به این یادداشت مثبت ، مقاله خود را به پایان می رسانیم ، که در آن سعی کردیم به طور خلاصه در مورد معروف ترین ارواح مسکو صحبت کنیم. فقط می توانیم افسوس بخوریم که نتوانستیم درباره همه موارد دیگر صحبت کنیم ، که هر کدام بدون شک در نوع خود جالب است.

اینکه آنها واقعاً وجود دارند یا نه چندان مهم نیست. باور داشتن یا باور نکردن کار شخصی همه است. بدون شک متفاوت است. این داستان ها هر پیاده روی در پایتخت سرزمین مادری ما ، مسکو ، را واقعاً سرگرم کننده و هیجان انگیز می کند.

و در آخر ، دوست دارم فقط یک چیز آرزو کنم. به طوری که در حین قدم زدن در خیابان های شهر باستانی خود ، هر یک از ما ، صرف نظر از اینکه به ارواح ایمان دارد یا نه ، با این وجود به نوعی مادربزرگ تغییر شکل را ملاقات کرد و خوشبختی واقعی یافت.

توصیه شده: