در زندگی انسان ، مفاهیم خوب و بد با یکدیگر ارتباط نزدیک دارند. مردم دائماً باید با بی عدالتی ، نیت بد ، اعمال و افکار دیگران کنار بیایند. اما در عین حال ، زیبایی های بسیاری در جهان وجود دارد که فرد را به ایجاد و کمک به دیگران ترغیب می کند.
فرد نمی تواند فقط با رعایت غرایز طبیعی زندگی کند. در زندگی او مفاهیمی درباره کارهای خوب و بد ، افراد خوب و بد ، در مورد رفتارهای اخلاقی و غیراخلاقی وجود دارد. همه اینها ارتباط نزدیکی با مقوله های خیر و شر دارد.
خوب و بد به عنوان مظهر انسانیت
خیر و شر مفاهیم بشری است ، آنها فقط در جامعه اختراع شده اند ، که توسط قوانین زندگی جامعه معرفی شده است ، که در طی هزاره های زیادی از نژاد بشر شکل گرفته است. در طبیعت هیچ دسته ای از خیر و شر وجود ندارد. اگر به قوانین طبیعت نگاه دقیق تری بیندازید ، همه چیز در آن طبیعی خواهد شد: نور یک روز جدید پر از فعالیت شدید و تاریکی استراحت و آرامش را به ارمغان می آورد. یکی از حیوانات دیگران را می خورد و سپس خودش قربانی یک درنده قوی یا حیله گر می شود. این قوانین سیاره است ، هر آنچه در آن است تعادل و جایگاه خاص خود را دارد.
با این حال ، نه تنها غرایز طبیعی ویژگی های یک فرد است ، بلکه تفکر ، کنجکاوی ، تمایل به درک همه قوانین زندگی است. بنابراین ، تقسیم بندی به خوب و بد ، تاریک و روشن ، خوب و بد در او ایجاد شد. و از یک طرف ، این کاملاً درست است ، زیرا فقط یک شخص می تواند به زندگی موجود آسیب عمدی برساند ، موجودات دیگر را نابود کند ، تحقیر کند ، این کار را به خاطر منفعت یا لذت انجام دهد. از این رو ، رفتار او با غرایز اکثر موجودات متفاوت است. از طرف دیگر ، شخصی عمداً این دو دسته زندگی را به تقابل تقسیم می کند و اکنون خوب به عنوان چیزی سبک و بی گناه درک می شود و شر در رنگ های تیره ، به عنوان چیزی موذی ظاهر می شود. از نظر بسیاری از افراد ، این دسته از زندگی نمی توانند و نباید تلاقی کنند.
تعامل خوب و بد
با این حال ، اغلب اتفاق می افتد که خیر و شر فقط با یکدیگر تلاقی ندارند ، بلکه حتی مکان را تغییر می دهند. اخلاق و اعمال اخلاقی یک فرد ، مفاهیم خوب و بد - همه اینها آنقدر مفاهیم ذهنی هستند که دیدگاه ها درباره آنها می تواند با گذشت زمان تغییر کند. اگر چند هزار سال پیش کشتن مردم ، مرگ کودکان خردسال یا مرگ بر اثر بیماری ها کاملاً آشنا و امری عادی تلقی می شد ، امروزه می توان آنها را در زمره کارهای شیطانی که به خاطر گناهانش بر شخص نازل شده است یا نتیجه تأثیر از نیروهای تاریک بر او. و اگر شرک اولیه اساس تقریباً همه ادیان مردم قلمداد می شد ، به تدریج این شرک بود که شروع به دسیسه شیطان دانست و توحید به ادیان واقعی تبدیل شد.
چنین تغییرات اخلاقی دائماً در فرهنگ بشری در حال وقوع است ، زیرا مفهوم خوب و بد را می توان تقریباً تقریباً مبهم تعریف کرد. با تغییر در الگوی فرهنگی جامعه ، این احتمال وجود دارد که آنها بیش از یک بار تغییر کنند و خیر امروز به شر فردا تبدیل شود. علاوه بر این ، نمی توان این مفاهیم را جدا کرد و تمام شرورهای موجود در جهان بشری را به طور کامل کنار گذاشت. در واقع ، غالباً نه تنها چیز بدی است ، بلکه ناخوشایند است ، برای شخص بیگانه است ، و گاهی اوقات فقط چیزی ناشناخته ، جدید است. فرد به سادگی آنچه را که نمی داند در گروه شر قرار می دهد ، اما این آزمایشاتی که به او می رسد و هر چیز غیرعادی که ممکن است برای او اتفاق بیفتد ، متعاقباً می تواند گامی برای آینده بهتر باشد. بیهوده نیست که آنها می گویند بدون حضور شر ، مردم نمی توانند قدر عظمت و زیبایی خوبی را در این جهان بدانند.