آثار فلاسفه اغلب به نظر مرد دیگری در خیابان بسیار انتزاعی و جدا از واقعیت است. بنابراین تصور اینکه چگونه می توان افکار و عقاید آنها را در عمل به کار برد ، برای او دشوار است. با این وجود ، عقاید بسیاری از فلاسفه بیش از یک بار جهان را به میزان قابل توجهی تغییر داده است.
فواید عملی فلسفه برای جامعه
اول از همه ، فلسفه به عنوان "علم علوم" عمل می کند که به تحقیقات علمی در زمینه های خاص ، اعم از علوم طبیعی (فیزیک ، زیست شناسی ، شیمی و غیره) و بشردوستانه (اقتصاد ، بازاریابی و غیره) معنا ، هدف و جهت می دهد.)
یک فلسفه خوب فکر شده می تواند جامعه بشری را به طور قابل توجهی تغییر دهد یا در یک علم جداگانه انقلابی واقعی ایجاد کند.
بنابراین ، فلسفه الهیات ، که در قرون وسطی قدرت زیادی کسب کرد ، در واقع توسعه هرگونه تفکر فلسفی دیگر در اروپا و همچنین بسیاری از علوم طبیعی را ممنوع کرد ، که در نتیجه ، منجر به کاهش قابل توجه رشد در تمدن بشری در آخر
فلسفه مارکسیسم - لنینیسم رویکرد اقتصاد و تولید اجتماعی تعداد بسیار زیادی از ایالت ها را به طور بنیادی تغییر داد. از یک سو ، اصول این فلسفه انگیزه ای نیرومند به توسعه فشرده صنعت و کشاورزی می داد ، زیرا تمرکز همه ابزارهای تولید در دست دولت بود ، تعداد زیادی از مردم را به فعالیت مداوم و تولیدی ترغیب می کرد ، به لطف آنها ، علوم طبیعی نیز به شدت توسعه یافته و به طور کلی ، تحقیقات علمی بالایی نیز تضمین شد.فرهنگ فنی جامعه. از طرف دیگر ، کاستی های آشکاری (حداقل در کاربرد عملی فلسفه) در قالب آزار و اذیت دیگر ایدئولوژی ها ، خلاقیت آزاد و همچنین توسعه ناکافی علوم انسانی وجود داشت.
فلسفه فرویدیسم انقلابی واقعی در روانشناسی ایجاد کرد و جهت جدیدی به آن داد - روانکاوی. اصول آن هنوز هم با موفقیت اعمال می شود.
فلسفه داروینیسم نه تنها انقلابی در زیست شناسی و به ویژه آنتوژنز (آموزه رشد ارگانیسم ها) ایجاد کرد ، بلکه به الگوی جداگانه ای از رفتار انسان در جامعه - داروینیسم اجتماعی - تبدیل شد. دومی ، در واقع ، می گوید که جامعه همان طبیعت است: در آن ، همان قوی "ضعیف را" نابود می کند ، و در نتیجه ، یک فرد سازگارتر زنده می ماند.
بنابراین ، می توان فهمید که دانش ظاهراً کاملاً انتزاعی ، از کاربرد آن یک نتیجه عملی بسیار ملموس می دهد.
اهمیت فلسفه شخصی
تقریباً هر شخصی فلسفه خاص خود را دارد. اصول شخصی ، اخلاق ، ارزش ها ، جهان بینی - همه اینها مفاهیم اساسی فلسفی است. به یک درجه یا درجه دیگر ، آنها در هر فرد متمدنی حضور دارند و همیشه وجود داشته اند.
تقریباً ، این مفاهیم زندگی یک فرد را هدایت می کنند. فرد مطابق با اهداف خود فعالیتی را برای خود انتخاب می کند. مطابق با اخلاق ، فرد برای دستیابی به اهداف خود ابزار عملی را انتخاب می کند که در هر سناریویی ، جهان پیرامون و افراد را تحت تأثیر قرار می دهد. این تأثیر می تواند منفی یا مثبت ، ضعیف یا بسیار ملموس باشد.
چه کسانی فیلسوف کار می کنند
در زندگی عادی ، فلاسفه می توانند حرفه های مختلفی داشته باشند. با این حال ، فلسفه به ندرت به آنها پول می رساند. به احتمال زیاد ، اینها تخصصهای دیگری خواهند بود ، که به خوبی مکمل تحولات ایدئولوژیک فلاسفه خاصی هستند و خودشان به قیمت فلسفه غنی می شوند.
به عنوان مثال ، مارکس و انگلس اقتصاددان بودند. بسیاری از فلاسفه آلمانی (هگل ، کانت ، شوپنهاور و دیگران) معلم دانشگاه بودند. نیکولو ماکیاولی به عنوان دبیر دبیر دوم در فلورانس خدمت کرد.ژان ژاک روسو عموماً سالهای زیادی از زندگی خود را در فقر زندگی می کرد و سرگردان بود تا جایی که برخی از نوشته های او (بیشتر از نوع سیاسی) بودجه کافی برای زندگی او را به ارمغان آورد.