"خود را پیدا کن" و "خود را گم کن": این به چه معناست

فهرست مطالب:

"خود را پیدا کن" و "خود را گم کن": این به چه معناست
"خود را پیدا کن" و "خود را گم کن": این به چه معناست

تصویری: "خود را پیدا کن" و "خود را گم کن": این به چه معناست

تصویری:
تصویری: باید خودت را گم کنی تا خودت را پیدا کنی | هالی ریچاردز | TEDxJIS 2024, نوامبر
Anonim

جستجوی معنی در زندگی معمولاً از دوره نوجوانی آغاز می شود و با ترک جوانی پایان می یابد. چرا به دنبال چیزی می گردیم که وجود ندارد - شخص بحث می کند. او فقط زندگی می کند ، کار می کند ، کودکان را تربیت می کند ، خانه ای می سازد و درخت می کارد ، گاهی اوقات معنی خاصی در پشت همه اینها نمی بیند. او این کار را ساده انجام می دهد زیرا ضروری است. و همه به این فکر نمی کنند که او کیست ، کجاست و جایگاه وی در این جهان چیست.

تصویر
تصویر

خودت را گم کنی. زندگی ماشینی

در میان بسیاری از گرایشهای فلسفی ، یک مورد وجود دارد که تقریباً فراموش شده است و ادعا می کند که کل زندگی یک فرد یک رویا است. این ایده با وجود پوچی ظاهری آن ، خالی از دانه منطقی نیست.

در واقع ، یک شخص بسیاری از اقدامات خود را بدون فکر کردن در مورد معنی آنها ، فقط در خلبان اتوماتیک انجام می دهد. غالباً او نمی تواند به یاد بیاورد که چند روز پیش چه کاری انجام می داد ، زیرا همه امور او معمولی و بسیار آشنا بود که آنها را بدون اینکه متوجه شود به صورت خودکار انجام می داد.

بسیاری از مردم که از کار و کارهای روزمره خسته شده اند ، خود را با روبات ها ، ماشین ها مقایسه می کنند و دور از واقعیت نیستند. انجام همان اقدامات بارها و بارها ، آنها معنای عمیق خود را درک نمی کنند. علاوه بر این ، شعور آنها در چنین لحظاتی فعال نیست: آنها از خود آگاهی ندارند ، پیامدهای دور عمل خود را نمی بینند ، اهداف جهانی را برای خود تعیین نمی کنند.

چنین زندگی واقعاً شبیه یک رویا است. و برخی افراد موفق می شوند سالها در این حالت وجود داشته باشند! یک فرد عادی ، با یادآوری گذشته ، فقط چند قسمت زنده را می بیند - این چند لحظه ای است که هوشیاری او بیدار است ، "اینجا و اکنون". بقیه قسمت ها از حافظه می افتند ، زیرا مثل اینکه در خواب زندگی نکرده و کاملاً محقق نشده اند.

برای شخصی که سال به سال به این روش وجود داشته ، کاملاً طبیعی است که خود را از دست بدهد ، یعنی زندگی کنند بدون اینکه از خواسته ها ، آرزوها و اهداف آنها آگاه باشند. چنین شخصی تحصیل می کند ، خانواده تشکیل می دهد ، کار می کند زیرا "ضروری است". او به خود اجازه نمی دهد زمان و تلاش را متوقف کند و به این س questionال پاسخ دهد: چه کسی "نیاز دارد"؟ و آیا شخصاً به آن احتیاج دارد؟

بیداری خودت را پیدا کن

اما در برهه ای از زمان ، ممکن است فرد متوجه شود که زمان گرانبهای زندگی در حال ترک است و هنوز در آن حضور دارد ، مانند یک مهمان ، مانند یک رهگذر که رد پاهای او توسط باران شسته و پوشیده از برف می شود. و بعد از چند نسل ، هیچ کس وجود آن را به خاطر نمی آورد.

به اصطلاح لحظه بیداری اتفاق می افتد. یک فرد به این نتیجه می رسد که برای یک زندگی کامل لازم است آن را آگاهانه بگذرانیم ، و این آگاهی از خود او شروع می شود.

به تدریج او خود ، خصوصیات روان خود را مطالعه می کند ، شروع به ردیابی احساسات خود می کند ، یاد می گیرد بدن خود را احساس کند و سپس فرایندهای ذهنی و جسمی را از قبل آگاهانه مدیریت کند.

چنین شخصی در حال حاضر آماده است که خواسته های خود را فرموله کند و یاد بگیرد که آنها را از خواسته هایی که از خارج به او تحمیل شده اند تشخیص دهد: جامعه ، والدین ، محیط و غیره

قدم بعدی فردی که می فهمد کیست ، چیست و آنچه می خواهد ساخت آگاهانه زندگی خود است ، با انجام اقدامات آگاهانه مداوم به اهداف شخصی خود می رسد که منجر به نتیجه مورد انتظار می شود. در مورد چنین شخصی است که می توان گفت خودش را پیدا کرده است.

توصیه شده: