سوفسطایی به عنوان یک خطای منطقی

فهرست مطالب:

سوفسطایی به عنوان یک خطای منطقی
سوفسطایی به عنوان یک خطای منطقی

تصویری: سوفسطایی به عنوان یک خطای منطقی

تصویری: سوفسطایی به عنوان یک خطای منطقی
تصویری: ‫شبیه سازی خطای تک فاز به زمین در نرم افزار ATP 2024, نوامبر
Anonim

قضاوت های اشتباه بخشی جداگانه و بسیار سرگرم کننده از منطق است. آنها اغلب در گفتار روزمره یافت می شوند و ، به عنوان یک قاعده ، تصادفی هستند (مغایرت ها). اما اگر یک اشتباه منطقی در استنباط ، با هدف گیج کردن گفتگو و از بین بردن تفکر صحیح ، رخ داده باشد ، ما در مورد سوفسطایی صحبت می کنیم.

سوفسطایی به عنوان یک خطای منطقی
سوفسطایی به عنوان یک خطای منطقی

خاستگاه سوفسطایی

کلمه "سوفسطایی" ریشه یونانی دارد و از این زبان ترجمه شده به معنای "اختراع حیله گر" یا "نیرنگ" است. در سوفسطاری ، معمولاً منظور از نتیجه گیری است که مبتنی بر برخی گفته های عمدی نادرست است. برخلاف پارالوژیسم ، سوفسطایی نقض عمدی و عمدی قوانین منطقی است. بنابراین ، هر سوفی همیشه حاوی یک یا چند اشتباه منطقی است که اغلب کاملاً ماهرانه استتار شده اند.

سوفسطائیان را برخی از فلاسفه یونان باستان قرن 4 - 5 قبل از میلاد می نامیدند ، که موفقیت بزرگی در هنر منطق به دست آوردند. سپس ، در طی دوره انحطاط اخلاقی در جامعه یونان باستان ، یکی پس از دیگری ، به اصطلاح معلمان فصاحت ظاهر می شدند که هدف خود را گسترش خرد می دانستند ، و به همین دلیل است که آنها نیز خود را سوفیست می نامیدند. آنها استدلال می کردند و نتیجه گیری های خود را به توده ها می رساندند ، اما مشکل این بود که این سوفیست ها دانشمند نبودند. بسیاری از سخنرانی های آنها ، در نگاه اول قانع کننده ، مبتنی بر حقایق آگاهانه نادرست و سو mis تفسیر شده بود. ارسطو از سوفسطایی به عنوان "شواهد خیالی" صحبت کرد. حقیقت هدف سوفسطائیان نبود ؛ آنها با تأکید بر فصاحت و حقایق تحریف شده به دنبال پیروزی در منازعه یا کسب سود عملی از هر طریقی بودند.

نمونه هایی از خطاهای منطقی عمدی

خطاهایی از این دست به ویژه در علوم ریاضی باستان - سفسطه های حسابی ، جبری و هندسی - رایج است. علاوه بر موارد ریاضی ، سوفسطاری های اصطلاحی ، روانشناختی و سرانجام منطقی نیز وجود دارند که در بیشتر موارد به نظر می رسد یک بازی بی معنی است که بر اساس ابهام برخی از اصطلاحات زبانی ، کم بیان ، ناقص بودن و تفاوت در زمینه ها است. مثلا:

"انسان آنچه را از دست نداده است. مرد دم خود را از دست نداد. بنابراین او دم دارد."

"بدون چشم راست می توان دید ، همانطور که بدون چپ می بیند. علاوه بر راست و چپ ، فرد چشم دیگری ندارد. از آن نتیجه می شود که برای دیدن ، داشتن چشم اصلاً لازم نیست."

"هرچه بیشتر ودکا بنوشید ، دستان شما بیشتر خواهد لرزید. هرچه بیشتر دست خود را تکان دهید ، الکل بیشتری ریخته می شود. هر چقدر الکل بیشتر ریخته شود ، کمتر نوشیده می شود. نتیجه گیری: برای نوشیدن کمتر ، باید بیشتر بنوشید."

"سقراط یک مرد است ، اما از طرف دیگر ، یک مرد با سقراط یکسان نیست. این بدان معنی است که سقراط سقراط نیست ، بلکه چیز دیگری است."

توصیه شده: