آنچه ماده به عنوان اساس وجود است

فهرست مطالب:

آنچه ماده به عنوان اساس وجود است
آنچه ماده به عنوان اساس وجود است

تصویری: آنچه ماده به عنوان اساس وجود است

تصویری: آنچه ماده به عنوان اساس وجود است
تصویری: The moon is not what you think - A discovery that challenges our understanding of the moon 2024, نوامبر
Anonim

به عبارت دیگر ، ماده یکی از پایه های هستی است ؛ روح یا شعور با آن مخالف است. درک مبانی ماده ، بسته به اینکه در متن ایده آلیسم یا ماتریالیسم به آن نگاه شود ، تا حدودی متفاوت است.

آنچه ماده به عنوان اساس وجود است
آنچه ماده به عنوان اساس وجود است

ماده در فلسفه

کلمه ماده از لاتین materia گرفته شده است که به معنی "ماده" است. این اصطلاح به معنای ماده فیزیکی است ، یعنی وجود ، هر آنچه در جهان وجود دارد و به طور مستقیم در آن وجود دارد. می توانیم بگوییم که به معنای سنتی ، ماده هر چیزی است که قابل مشاهده و لمس است.

در فلسفه ، واقعیت معمولاً به ذهنی و عینی تقسیم می شود. در ماتریالیسم ، واقعیت ذهنی آگاهی است و واقعیت عینی ماده است. این ماده است (مانند هر چیزی که وجود دارد) که آگاهی را تعیین می کند ، از آنجا که مستقل از آگاهی یا روح وجود دارد ، این ماده اولیه است. هوشیاری محصول ماده است ، به آن تکیه می کند ، اما بدون آن نمی تواند وجود داشته باشد.

در آرمان گرایی ، عکس این واقعیت است ، آگاهی یک واقعیت عینی است ، و ماده ذهنی است. روح یا شعور اولیه است ، این روح است که ماده را ایجاد می کند و واقعیت عینی خود به آگاهی بستگی دارد. به عبارت دیگر ، هر آنچه وجود دارد توسط روح ، آگاهی یا افکار تعیین می شود.

تفاوت اصلی بین آرمان گرایی و ماتریالیسم دقیقاً در همین لحظه است. بدون درک این تفاوت ، درک نقش ماده ، به عنوان اساس وجود ، در یک درک فلسفی کاملاً دشوار است. گاهی اوقات ماده نیز به معنای هر چیزی است که وجود دارد ، به تعبیری هم روح و هم ماده را تعمیم می دهد. این یک اصطلاح اساسی است.

تاریخ درک ماده

یونانیان باستان اولین کسانی بودند که مفهوم ماده را معرفی کردند. به عنوان مثال ، دموکریتوس و لوسیپوس اظهار داشتند که کل جهان از ذرات تشکیل شده است (اتمیسم) و این ذرات ماده هستند. افلاطون مفهوم ماده را برای مقابله با جهان ایده ها مطرح کرد. ارسطو معتقد بود که ماده ازلی است ، به طور عینی و مستقل از هر چیزی وجود دارد.

در قرون وسطی ، عمدتاً فلسفه دینی توسعه می یابد ، بنابراین ماده از نقطه نظر همبستگی با دگم های مذهبی ، در متن مسیحیت مورد توجه قرار گرفت.

فلاسفه بعدی سعی کردند ماده را مورد بررسی قرار دهند ، و خواص آن را برجسته کنند ، به عنوان مثال ، هابز نوشت که این ماده با گسترش شناخته می شود. وی همچنین ماده را به اولیه و ثانویه تقسیم کرد و ماده اول به طور کلی همه چیزهایی است که جهان را پر می کند ، نوعی جهان. و دوم آنچه برای درک مستقیم در دسترس است.

همچنین کسانی بودند که به طور کلی موضوع را انکار می کردند. از جمله جورج برکلی. وی نوشت که ادراک ماده فقط بر این واقعیت استوار است که روح ذهنی ایده ها را به عنوان ماده درک می کند. ماده ، همانطور که او استدلال کرد ، اصلاً وجود ندارد.

در دوران روشنگری ، از نظر تنوع شگفت انگیز جهان ، مشاهده ماده آغاز شد. دیدرو نوشت كه ماده فقط در تنوع آن وجود دارد ، اگر در آنجا نبود ، هیچ ماده ای وجود نداشت.

پیشرفت علم و بررسی پدیده هایی که با چشم دیده نمی شوند ، مردم را به سمت ایده پیروزی آرمان گرایی سوق داد. کانت با تمایز بین ماده منطقی و فیزیکی نظم را به این آشفتگی وارد کرد. در همان زمان ، او یک دوگانه بود ، یعنی وجود ماده و روح را به طور هم زمان تشخیص داد.

توصیه شده: