آیا می توان فردی را از نوزادی با ویژگی های جسمی یا معنوی تربیت کرد ، یا از قبل در تولد او از قبل تعیین شده است - این س questionال بیش از یک هزار سال است که بهترین ذهن بشر را فریب می دهد. با این حال هنوز پاسخ صریح آن مشخص نشده است و بعید است در آینده یافت شود.
از منظر یک آتن باستانی
ارسطو ، افلاطون و دیوژن درباره این مسئله که منشا of استعداد چیست ، تأمل کردند ، اما هیچ یک از این فلاسفه مشهور پاسخ روشنی نگرفتند. از نظر تجربی مشخص شد که ، به عنوان مثال ، استعداد یک جنگجو در یک شخص قابل رشد است. در اسپارتای باستان ، برای به دست آوردن جنگجویان کامل ، پسران تقریباً از کودکی در شرایط بسیار سخت تربیت می شدند (کافی است بگوییم که آنها مجبور بودند در تمام طول سال برهنه بر روی تخت کاه بخوابند ، و برای گرم کردن از گزنه استفاده می کنند که بدن را می سوزاند) با این حال ، هیچ ترفندی برای تضمین تربیت همان افلاطون یا سوفوکلس از نوزاد انجام نشد. این استعداد می تواند رشد کند ، اما بیشتر اوقات به دلایلی رشد نمی کند. حتی ارسطو بزرگ شاگرد بزرگی داشت - اسکندر بزرگ ، اما بیشتر بقیه در فراموشی از بین رفته اند. و در پایان ، هر آنچه مربوط به بدن نیست ، بلکه مربوط به حوزه معنوی است ، به رحمت خدایان سپرده شد ، خوب ، تعداد زیادی از آنها وجود داشت.
از دید یک فرد مدرن
از آن زمان ، 2 ، 5 هزاره ، بشر ، به طور کلی ، به چنین دیدگاهی پایبند بود و تنها در پایان قرن نوزدهم ، به لطف ظهور ژنتیک ، اولین پیشرفت در این مورد ظاهر شد. هرچه ژنتیک ها عمق بیشتری حفر می کردند ، خدایان دورتر می شدند و جای خود را به اعلیحضرت ژنوم یا کل مواد ارثی موجود در سلول ارگانیسم می دادند. و اکنون ، در وهله اول ، بسیاری از دانشمندان در مورد این که چه چیزی در شکل گیری شخصیت مهم تر است - آموزش یا وراثت ، شروع به بیان صریح دوم کردند. انقراض به تعلیم و تربیت پیش بینی شد.
با این حال ، تحقیقات بیشتر این دیدگاه را نیز در هم شکست. در اینجا زمان یادآوری موارد مشابه ، اما به هیچ وجه ریشه مشابه ژن ، کلمه "نبوغ" است. به طور کلی پذیرفته شدن نبوغ به عنوان بالاترین درجه استعداد پذیرفته شده است (اگرچه ترسیم خط مشخصی بین این دو مفهوم غیرممکن است). معلوم شد که فرض اولویت وراثت بر تربیت فقط در رابطه با نوابغ مسلم نیست. نبوغ نتیجه وراثت ترکیبی خاص از ژن های والدین ، به طور معمول ، با آسیب شناسی های خاص است - بیهوده نیست که بیشتر نوابغ دارای ناهنجاری های جسمی یا روانی واضحی هستند. و هرچه در مقیاس از نبوغ تا استعداد "ساده" بیشتر باشد ، آسیب شناسی کمتر و در نتیجه تأثیر وراثت کمتر است. البته ، معلمان از این نتیجه گیری بیشتر خوشحال شدند ، زیرا تربیت کودکان سرگرمی و نان آنها است.
نگاه انسان مدرن به آینده
به نظر می رسد که اگر هیچ پیشرفت انقلابی در زمینه ژنتیک یا تعلیم و تربیت ایجاد نشود ، مسئله منشا و رشد استعدادها همچنان باز خواهد ماند. ما باید با دوگانگی کنار بیاییم ، همانطور که فیزیکدانان باید با دوگانگی ماهیت نور کنار بیایند. حتی اگر از نظر نظری ثابت شود که می توان از طریق دستکاری ژن های آسیب شناختی تولید نوابغ یا حداقل استعدادها را روی جریان انداخت ، بعید است که عملی شود - "ساختن" افرادی مانند استیو هاوکینگ ، با احترام فراوان به این فیزیکدان بزرگ نجومی ، یک جامعه متمدن (و اگر بدون شک بدون شک چنین خواهد بود) چنین اجازه ای نخواهد داد.