انیمه همان کارتون هاست ، فناوری تولید آنها با سنتی متفاوت نیست. با این حال ، تفاوت هایی در فرهنگ ، سبک و محتوا وجود دارد. آنها انیمیشن را به ژانر جداگانه ای از انیمیشن تبدیل می کنند.
اعتقاد بر این است که اصلی ترین وجه تمایز انیمه چشم های بزرگ و ناخوشایند آن است. در اینجا واقعیتی وجود دارد ، این امر خصوصاً در مجموعه های تلویزیونی قدیمی بسیار مشهود است. با این حال ، برای اولین بار ، نمایندگان انیمیشن سنتی شروع به استفاده از چشم های بزرگ کردند (فقط میکی موس را به یاد بیاورید). کارگردانان انیمه از این روش استفاده کرده اند زیرا چشمان بزرگ باعث بیان بهتر احساسات می شوند. در کارهای مدرن ، بیشتر و بیشتر اوقات می توانید نسخه واقع بینانه تری از نقاشی چشم ها را ببینید.
مخاطبان هدف
برخلاف کارتون های معمولی ، بیشتر انیمیشن ها مخاطبان بزرگسال یا نوجوان هستند. از شخصیت ها و طرح های پیچیده تری استفاده می شود که نیاز به تفکر دقیق دارد. بنابراین ، كودكان كوچك به ندرت جذب اینگونه كارتونها می شوند و تعداد كمی از آنها برای مشاهده در خانواده مناسب هستند.
توجه زیادی به مناظر داده می شود ، که به شما امکان می دهد کاملا در فضای عمل غوطه ور شوید. شایان ذکر است که دنیای متفکرانه تری وجود دارد ، از آنجا که داستان برای مدت طولانی توسعه یافته است ، برای جلوگیری از حوادث لازم است بسیاری از جزئیات را در نظر بگیریم.
قرار نبود اولین انیمه ها سرگرم کننده باشند. آنها معنای عمیق فلسفی داشتند که به سختی می توانست مخاطبان جوانی را به خود جلب کند. آثار مدرن از آنجا چیزهای زیادی را پذیرفته اند.
یکی دیگر از ویژگی های بارز: انتخاب زیرشاخه های خاص خود با ویژگی های دقیق. به عنوان مثال ، shonen برای پسران نوجوان با نقشه های پویا کار می کند و seinen برای مردان بزرگسال با عناصر عاشقانه انیمه است.
سبک طراحی
در حالی که شرکت های انیمیشن غربی در حال حاضر از فناوری های سه بعدی با قدرت و اصلی استفاده می کنند ، همکاران شرقی آنها برای انجام چنین انتقالاتی عجله ندارند. کارهای زیادی در گرافیک سه بعدی انجام شده است ، اما به ندرت محبوب می شوند. این واقعیت را توضیح می دهیم که بیشتر انیمه ها بر اساس مانگا (کمیک های ژاپنی) طراحی می شوند و شخصیت های آنجا به صورت دو بعدی به تصویر کشیده می شوند.
آنها قاعدتا واقع بینانه تر به نظر می رسند. در انیمه ، این افراد زنده هستند که غالب می شوند. تقریباً هیچ اثری وجود ندارد که شخصیت های اصلی آن حیوانات باشند ، برخلاف همان کارهای دیزنی. هنرمندان با دقت نسبت انسان ، و همچنین پویایی حرکت را مطالعه می کنند.
با این حال صفاتی وجود دارد که با واقعیت منطبق نیستند. به عنوان مثال ، یک ظاهر خاص که شخصیت را روشن و به یاد ماندنی می کند. بنابراین ، به عنوان مثال ، شما اغلب می توانید شخصیت هایی پیدا کنید که موهایشان صورتی یا یک زخم بزرگ در نیمی از صورت آنها باشد.